فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
فرناز جونفرناز جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
پیوندمامانی و باباییپیوندمامانی و بابایی، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه سن داره

دخترای دوست داشتنی مامان و بابا

گردش بهاری

                  وسعت دوست داشتنت براي من   ....   همان بهشتي است كه گفتند زير پاي مادران است .   مثل نفسی برايم   ....   مثل هوا ...مثل آب   پس بدان ...اگر نبودي...نبودم   اگر نباشی.....نيستم   بي تو من....هيچم   فرشته ی نازنینم               ...
1 آبان 1393

روزانه های دخترم

این روزا فاطمه جونم برای خودش خانومی شده و علاقه فراوان به ژست گرفتن جلوی دوربین   دختر گلی با چادر نماز خاله جونش.   دختری کنار شله زرد نذری مامان جون پز       دختری تو امامزاده شهرمون . زیارت قبول گلم     دختری تشریف بردن آرایشگاه برای کوتاهی مو. خوشگل شدی عزیزم   دختری بعد از دوش گرفتن عافیت باشه جیگرم     دختری  بعد از چرت عصر تابستونی.           دختری خونه بی بی جون کنار دخترعمه های گلش نرگس جون و دینا جون &...
1 آبان 1393

مسافرت به مشهد و دیدن خاله فهیمه و خاله مهشید عزیز

فروردین 92 برای زیارت راهی مشهد شدیم و  این مسافرت خیلی فرق داشت چون دوست جونای دوران دانشجویی مامانی ( خاله فهیمه و خاله مهشید و) بالاخره دیدم. خیلی دوستتون دارم خاله ها.خیلی دوست داشتم خاله هانیه و خاله گیتا   رو هم ببینم ولی نشد دیگه!!!!!!!!                               به یاد دوستای عزیزم (فهیمه.مهشید.گیتا و هانیه )که خیلی دلم براشون تنگ شده و خاطرات خیلی خوبی باهاشون داشتم.     دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ د...
1 آبان 1393

دختری و مهمونی رفتن

دختری آماده برای رفتن به مهمونی خونه عمه جونش   بعد از گذشت 15 دقیقه و نیومدن بابایی   سر رفتن حوصله دختری و غر غرکردن برای اینکه می خواستی لباساتو عوض کنی و یه مامان فداکار که با زحمت و التماس فراوان بهت لباس پوشونده بودم مجبور شدم با عکس گرفتن از سرکارخانوم سر گرمت کنم تا آقای پدر تشریف بیارن   دیگه تو عکس گرفتن هم همکاری نکردی تا اینکه بالاخره با نیم ساعت تاخیر بالاخره آقای پدر تشریف آوردن و راهی مهمونی شدیم.               ...
1 آبان 1393

جشن تولد 3 سالگی فاطمه جونم

      امروز خورشید درخشان‌تر است   و آسمان آبی‌تر   نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد   و پرنده آواز   جدید می‌سراید   امروز بهاری دیگر است   در روز تولد مهربان‌ترین   در میلاد کسی که   چشمانم با   حضورش بارانی است   امروز را شادتر خواهم بود   و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد   جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد   تمامی گلها و سبزه‌ها در میهمانی ما خواهند سرود   ای مهربان‌ترین   ...
30 مهر 1393