فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
فرناز جونفرناز جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
پیوندمامانی و باباییپیوندمامانی و بابایی، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه سن داره

دخترای دوست داشتنی مامان و بابا

عشق من دختر جونم

  چقدر آرامم دخترکم که تو هستی   که کنارمی و همیشه در قلب منی   به معصومیت کودکانه ات قسم که بیشتر از هر مادر دیگری عاشقت هستم   دغدغه هر روز من بودن توست   نفس کشیدنت ...   ایستادنت...   خندیدنت ...   راه رفتنت ...   لحظه به لحظه کنارم قد میکشی و بزرگ میشوی   فاطمه عزیزم دستهای کوچکت را میگرفتم تا بلند شوی راه بروی و حال دیگر میدوی ...   تمام لذت زندگی همین است. میخواهم آغوشم مادرانه ترین آغوش دنیا باشد برای تو ...   میخواه...
26 مهر 1393

دخترگلی و.......

  دختری گلی و دایی جونش                                دختر گلی و آقا عرفان پسرعمه عزیزش     دختری با سر تراشیده و آقا ابوالفضل پسردایی عزیزش        ...
26 مهر 1393

دختری و ماه محرم

  قیامت بی حسین غوغا ندارد ، شفاعت بی حسین معنا ندارد ، حسینی باش که در محشر نگویند : چرا پرونده ات امضا ندارد؟   دختری و بابایی تو مراسم عزاداری ماه محرم 91 زیر پرچمهایی که از حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل(ع) آورده بودن. السلام علیک یا ابا عبدا ...   ...
26 مهر 1393

زیارت قبول گلم

  دختر جونم تو حرم امام رضا(ع) -زمستان 91             دختر جونم تو حرم امام رضا (ع) -تابستان91     یا امام رضا (ع)ما خیلی دوست داریم .انشالله همیشه همه بچه ها کنار خانواده هاشون سالم و شاد باشن آمین.     ...
25 مهر 1393

گشت و گزار بهاری دخترجونم

دختری  2 ساله مامان داره از طبیعت زیبا و هوای بهاری تو باغ مادرجون لذت میبره.                           عاشقتم دخترگلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی                                          ...
25 مهر 1393

دختر 2 ساله مامان با خدا جونش

      الو ... الو... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه خدا نیست؟؟؟؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ امشب باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده. بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کاردارم ... هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم . صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟ فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار...
24 مهر 1393

جشن تولد دو سالگی فاطمه جونم

امروز دومین سالروز تولد نازنین ترین و اهورایی ترین ارمغان زندگیمونه تولدت مبارک  عسل نازم ,من و بابایی عاشقانه دوستت دارم دختر جونم :با آمدن تو بهترین و زیبا ترین لحظات وارد کلبه خوشبختی مان شد تو را از خدایی خواستیم که به رحمت بی کرانش ایمان داریم پس برایمان بمان و بدان که تا بی نهایت عاشقانه دوستت داریم تولدت مبارک عزیزم     جشن تولد دخترگلی تو 2 سالگی با تم زنبوری بوذ که خاله جون همه زحمتشو کشید ممنونیم خاله جون . عکس از همه تزیینات و عصرانه ندارم فقط چند تا عکس دارم که برات میزارم گل دخترم           ...
23 مهر 1393

یه روز برفی و رفتن به پیک نیک

یه روز زمستون که حسابی برف همه جا رو سفید پوش کرده بود با خاله جون و عمو فرهاد برای نهار رفتیم کوه جای همه خالی ولی به خاطر سردی هوا و برای اینکه سرکار خانوم سرما نخورین باید آتیش روشن می کردیم بیچاره بابایی و عمو فرهاد تو برفا باید دنبال چوب می گشتن. هر طوری بود بالاخره بساط آتیش به پا شد و دختر ناناز ما که تا حالا زیر پتو بود تشریف آورد بیرون   و رفتن کنار  آتیش روز خیلی خوبی بود و با وجود سردی هوا خیلی بهمون خوش گذشت.ولی ماجرا به همین جا ختم نشد چون بعدش رقتیم باغ عمو فرهادشون تا چای آتیشی بخوریم پدر و دختر عزیز مگه مجبورین تو این برف و سرما بیرون برین که خودتونو به این وض...
4 مهر 1393